این روزها، مثل کودکی شدم که دنبال یه پناهه!! بهتر بگم به شدت احساس بی پناهی دست داده به من، و همنشینم شده و رفیق بین این شلوغی متوسط و آروم چیزی که قلبم بهش محکم بشه، و یه جورایی مطمئن بشم نیست، اصرار هم دارم همین دَمِ دستیایی که هست بشه مونس و رفیق و دلگرمیم، هر چی می کنم نمیشه!!
فکر می کنم خدا اونقدر برام بزرگه که نمی شه باهاش رفیق شد!!!
اما دارم خودمو سرگردون تر می کنم
أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوی
حال همه ما آدما، حال یتیمیه که یه بزرگتر می خواد
خدایا همون اندازه که همه جا آغوش تو، هر سمتی ندای تو
همون اندازه هم گناه دست و بالم رو بسته
می شنوم
اما دست دلم گیره به گناه
یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ
درباره این سایت